جملات قصار حکیم ارد بزرگ - کنت بلانچارد و کتاب برخورد تمدنها ساموئل هانتینگتون
جملات قصار حکیم ارد بزرگ - کنت بلانچارد و کتاب برخورد تمدنها ساموئل هانتینگتون

جملات قصار حکیم ارد بزرگ - کنت بلانچارد و کتاب برخورد تمدنها ساموئل هانتینگتون

حکیم ارد بزرگ - کنت بلانچارد و ساموئل هانتینگتون

مشاور رئیس جمهور :ضعف دولت آقای احمدی نژاد، در بخش نظارتی است

برای بعضی ها تصور پیوند روح لطیف هنر با  روح خشن سیاست غیر قابل هضم است اما عده ای هم هستند که هنر و سیاست را قرین هم دانسته و اصلا" سیاست را نوعی هنر به شمار می آورند. هر گزینه که حقیقت داشته باشد اما ، پیوند هنر و سیاست در دنیای امروز واقعیتی است انکار نشدنی . در دولت نهم هم مثل هر دولت دیگری  این واقعیت وجود دارد و همین واقعیت به عنوان بهانه ای برای انجام یک گفت و گو با جواد شمقدری ، کارگردان سینما و تلویزیون و مشاور هنری محمود احمدی نژاد رئیس جمهور کافی است.
شمقدری از نسل هنرمندانی است که دغدغه های آرمانگرایانه عصر انقلاب او را به وادی سینما کشانده و همان دغدغه ها نیز او را به همراهی با احمدی نژاد که شعارش عدالت و احیای آرمان های انقلاب بوده ، واداشته است.البته او منصب مشاورت هنری رئیس جمهور را جایگاه پاسخگویی به کل عملکرد دولت نهم در حوزه فرهنگ و هنر نمی داند با این وجود در حد مسئولیت خود به پرسش های ما پاسخ گفت. آنچه در پی می آید متن کامل گفتگوی «جهان» با جواد شمقدری است.
                 -------------------------------------------------------------------------------
 

آقای شمقدری! بین کارگردانان ایرانی جایگاه شما کجاست و خودتان را در چه ترازی می بینید؟
من از نسلی هستم که شرایط و ضرورت های انقلاب باعث شد که وارد حوزه سینما بشوم و شاید در بین آن نسل هم جزو کسانی بودم که خیلی زود وارد صحنه تولید شدم. من در سال 60 حدود 250 دقیقه برنامه مستند داشتم که از تلویزیون پخش شد و در اولین جشنواره فیلم فجر هم به عنوان بهترین کارگردان در بخش مستند بلند انتخاب شدم. درباره اینکه جایگاه من در بین کارگردانان از لحاظ فنی و تسلط بر حوزه هنری کجاست باید دیگران نظر بدهند اما خودم همیشه احساس می کنم که در این حوزه هر کاری که می خواهم انجام بدهم قرار است از صفر شروع کنم. من قبل از شروع هر کاری در این حوزه فرض را بر این می گذارم که می خواهم از صفر شروع کنم بنابراین زبان دنیای هنر و تصویر را بر اساس شرایط همان زمانی که این کار را قرار است انجام بدهم یاد می گیرم.

 شما بعد از فیلم «طوفان شن» فیلمی نساخته اید؛ به عبارت دیگر الان 10 سال است که هیچ فیلمی توسط شما ساخته نشده ، چرا؟ مگر یک کارگردان نباید فیلم بسازد؟ در طول این 10 سال به چه کاری مشغول بوده اید؟


 ببینید، برای حضور در سینمای ایران اقتضائاتی وجود دارد که این اقتضائات در طول این 10 سال برای من حاصل نشد. در هشت سال دوره اصلاحات نتوانستم فیلم بسازم چون که رویکرد و نگاه من در حوزه تولید با نگرش حمایت کنندگان وزارت ارشاد، فارابی و بخش خصوصی متفاوت بود بنابراین حمایت ها و سرمایه گذاری های لازم از من به عمل نیامد.


 چطوری با شما همکاری نمی شد؟


 مثلا" من آبان سال 76 درخواست یک پروانه ساخت داشتم و حتی بخشی از سرمایه را هم خودم تهیه کرده بودم اما متأسفانه این پروانه ساخت به من داده نشد. بنابراین من فهمیدم که در این دوره قرار نیست من فیلمی بسازم و یا اگر قرار است بسازم باید یکسری امتیازات را به طرف مقابلم بدهم بنابراین انرژی ام را در تلویزیون صرف کردم.


 در این دوسال اخیر و در دولت نهم که شرایط برای شما فراهم بود چرا فیلم نساختید؟


 این دو سال اخیر هم، به دلیل مشغولیتی که در پست مشاورت هنری رئیس جمهور داشتم وقت نشد فیلمی بسازم.


 اصلا" چطور شد که جواد شمقدری به عنوان یک کارگردان و چهره هنری با محمود احمدی نژاد و سیاست همراه شد؟


دلیل اصلی اش این بود که بر اساس برآورد و شناختی که من از شرایط سال 84 داشتم احساس کردم که مردم و انقلاب بازگشت دوباره ای به ارزش های اولیه خودشان خواهند داشت و تنها راه نجات را هم همین بازگشت به ارزش ها می دیدم. در بین کاندیداهای دوره نهم هم به این نتیجه رسیدم کسی که بیشترین رویکرد را به ارزش های اصلی انقلاب دارد و واقعا" به دنبال اجرای سخنان و اندیشه های امام خمینی(ره) هست آقای احمدی نژاد است.


 پس به خاطر دغدغه هایتان با آقای احمدی نژاد همراه شدید؟


 بله همینطور است.


 آقای شمقدری! شما به عنوان یک هنرمند که دغدغه مردم و انقلاب را دارید در طول دو سال و نیمی که در دولت نهم حضور فعال داشته اید برای تحقق عدالت و ارزش های انقلاب چه کار کرده اید؟


 طبیعی است بر اساس تعریفی که برای حوزه کار من - که مشاورت هنری است- می شود ، رویکرد ارزشی و عدالت را در حوزه سینما و هنر باید پیگیر باشم. من فکر می کنم به سهم خودم در جهت ایجاد تحول با رویکرد عدالت در حوزه هنر و سینما خیلی تلاش کرده ام اما معنی اش این نیست که این تلاش ها موفق و محقق شده؛ چون که به هر حال، جریان اجرا و مدیریت در دست دوستان دیگری است و من در بحث های نظری و تئوریک قضیه حضور دارم.


 خوب، من می خواهم  کمی از این واژه های کلی و مفاهیم انتزاعی فاصله بگیرم و از شما بخواهم که به طور مصداقی چند نمونه از کارهای برجسته خودتان را که در نقش مشاور هنری رئیس جمهور انجام داده اید برای ما نام ببرید.


من یکسری مجموعه های هنری جوانان را در اقصا نقاط کشور که دستشان از همه جا کوتاه بود وقتی مراجعه می کردند ، سعی می کردم هم به لحاظ فکری و معنوی و هم به جهت مالی حمایت کنم. این مجموعه ها در حال حاضر بالغ بر 20 مجموعه می شود.


 همین؟


 بله همین. البته این گونه کارها گفتن ندارد ولی خوب چون شما پرسیدید من هم گفتم.


 آقای شمقدری! شما مشاور رئیس جمهوری هستید که شعارش عدالت و تلاش برای تحقق آن است. شما به عنوان یک کارگردان و یک فرد آشنا به حوزه فنی هنر، چرا در طول این دوسال و نیم هیچ فیلمی را با موضوع عدالت و مسائلی همچون تورم، فساد سیاسی، فساد اداری، رشوه ، پارتی بازی و رانت خواری و... نساخته اید؟ و حتی فیلمی که اخیرا قصد ساخت آن را دارید موضوعش یازده سپتامبر است که هیچ ارتباطی با موضوعات ذکر شده ندارد و دردی را از مردم دوا نمی کند.

من معتقدم که عمده مصائب و گرفتاری های ما از آمریکاست لذا شناخت شیطان و نیرنگ ها و سیاست های او یکی از اولویت های فرهنگی ماست. اتفاقا" یکی از ضعف هایی که ما در دوره های گذشته داشتیم این بود که نسبت به دشمن شناسی غفلت کردیم و یا متاسفانه بعضا" تصویر مثبتی از آنسوی آب ها ارائه دادیم. بنابراین اگر ما تصویر واقعی حاکمیت آمریکا و سیاست سلطه را در حوزه سینما و هنر نشان بدهیم رسالت اصلیمان را انجام داده ایم.
درباره سوژهای دیگری هم که شما اشاره کردید صد درصد من موافقم که این موضوعات باید دستمایه فیلم ها و سریال ها قرار بگیرد. اتفاقا" اعتراض من به مدیریت سینمایی و تلویزیونی همین است که من می گویم اگر ما فرض می کنیم که دولت آقای احمدی نژاد یک رویکرد جدیدی را با موضوعاتی چون مهرورزی، رفع تبعیض، ساده زیستی و... مطرح کرده ، اینها باید در آثار هنری و سینمایی ما منعکس شود. سئوال من این است که چرا سینمای ما همچنان نسبت به این تحولات بزرگ بی تفاوت است؟

 شما تا حالا چه مشاوره هنری برجسته و استراتژیکی را به آقای احمدی نژاد ارائه داده اید؟

خوب مواردی بوده و شاید نتوانم و صلاح نباشد که این موارد را بیان کنم اما تحقق آن ها قطعا" ساز و کارهای دیگری را می طلبیده که در حوزه تصمیم و اختیار من نبوده.
چرا می گویید صلاح نباشد؟ فکر نمی کنم که موارد مشاوره هنری جزء مسائل سری باشد که گفتن آن به مصلحت نباشد.
خوب بالاخره برخی از این موارد مشاوره جزو مسائل محرمانه تلقی می شود و من اجازه ندارم آن ها را بگویم. اما یکی از موارد مشاوره همین برخورد مثبت آقای احمدی نژاد با رسانه ها و فضای هنری است؛ مثلا" در مراسم نشان افتخار دادن به دانشمندان هسته ای این پیشنهاد خاص من بود که در مراسم یکسری برنامه های هنری اجرا شود که دو برنامه اجرا شد که یکی کنسرت بود و یکی هم نمایش حرکات موزون.

در برنامه تقدیر از دانشمندان هسته ای نمایش حرکات موزون چه مناسبت و فایده ای دارد؟

خوب این نقد شما را خیلی های دیگر هم داشتند.
قبول دارید این نقد را؟
نه قبول ندارم. چون من با گنجاندن این نمایش در برنامه خواستم از میزان سخنرانی ها که خسته کننده است کم کنم.
آقای شمقدری! آقای احمدی نژاد تا حالا هیچ برنامه و راهبرد کلانی در حوزه هنر ارائه نداده و این قطعا" ناشی از ضعف مشاوران هنری ایشان است. درست است؟
اتفاقا" شاخصه اصلی حرکت آقای احمدی نژاد شاخصه فرهنگی بود و ادبیات و آرمان هایی که ایشان مطرح کرد ارزش هایی بودند که در ذات انقلاب بود و در چند سال اخیر به بوته فراموشی سپرده شده بود. اعتراض شما به ما که به عنوان کم کاری محسوب می شود این است که این ارزش ها باید وارد متن کارهای هنری و سینمایی ما می شد اما این اتفاق نیفتاده. چرا؟ دلیلش جای آسیب شناسی جدی دارد ولی یکی از دلایلش به جامعه هنری ما بر می گردد چرا که جامعه هنری و قاطبه هنرمندان ما برای ورود به این عرصه تنبلی می کنند.
وظیفه مشاوران هنری رئیس جمهور در این میان چه بوده؟
خوب این را دیگران باید تحلیل کنند که چه اقداماتی باید در این زمینه انجام می شد اما نشده است.
هر کسی در هر جایگاهی که باشد بالاخره نسبت به کمیت و کیفیت کارهایش آگاهی اجمالی دارد. حالا از شما می خواهم که در نقش یک داور بی طرف قضاوت کنید و به این سئوال عادلانه جواب بدهید؛ آیا مشاوران هنری آقای احمدی نژاد با توجه به انتقادهای جدی که در حوزه هنری به دولت ایشان وارد است کم کاری کرده اند یا نه؟    
مگر یک مشاور به جز ارائه یک نظر آن هم بر روی کاغذ چه کار می تواند بکند؟ این حوزه های اجرایی هستند که این نظرها و طرح ها را باید عملیاتی کنند.
هر چند جواب سئوالم را نگرفتم اما سئوال بعد؛ آقای احمدی نژاد چقدر با هنرمندان ارتباط دارد؟ با توجه به اینکه یکی از وظایف رئیس جمهور دیدار های منظم با نخبگان هنری، علمی، فرهنگی، ورزشی و... است تا حالا چند تا هنرمند با رئیس جمهور نهم دیدار داشته اند؟
آمار عددی اش را باید از دفتر ریاست جمهوری پرسید چون به هر حال، هماهنگی دیدارها با دفتر ایشان است اما من خودم میزان ارتباط آقای احمدی نژاد با هنرمندان را مطلوب نمی دانم. من این نیاز را کاملا" احساس می کنم که این دیدارها باید تقویت شود.
شما به عنوان مشاور رئیس جمهور تا حالا به ایشان پیشنهاد داده اید که با هنرمندان دیدار کند؟
بله؛ مثلا" من  در یکی دو برنامه افتتاحیه و اختتامیه جشنواره های هنری این پیشنهاد را دادم اما به دلیل حجم بالای کاری این پیشنهادها محقق نشد. البته یک نکته دیگری اینجا وجود دارد؛ ببینید، ایشان اخیرا" در کنسرت «رسول عشق و امید» در تالار وحدت حاضر شد.
این که خیلی کم است! در طول دو سال و نیم فقط همین؟ به نظر شما این کافیست؟ 
شاید یک دلیلش است که هنرمندان ما نتوانسته اندیک تصویر شکوهمند یا کار ارزشمندی را در بخش های مختلف ارائه کنند و الا اگر این کار ارزشمند ارائه می شد قطعا دولتمردان و شخص رئیس جمهور از آن استقبال و با هنرمندان تعامل می کرد.
من این حرف شما را نمی پذیرم چون که اگر قرار است هنرمندان ما آثار برجسته و ارزشی تولید کنند باید ابتدا دولت و شخص رئیس جمهور برای ارتباط و دیدار با آنان پیشقدم شوند و به عبارتی دیدارهای منظم رئیس جمهور با هنرمندان پیش نیاز تولید آثار برجسته هنری است.
من که حرفم را شرط نکردم. من گفتم به هر حال فقدان آثار هنری برجسته و شکوهمند و بی توجهی جریان هنر و سینما به تحولات و رویکردهای اصلی نظام هم در کمی این دیدارها موثر بوده است. شما ببینید وقتی که در عرصه فناوری هسته ای، دانشمندان ما کار بزرگ و شکوهمندی انجام می دهند آقای احمدی نژاد وقت بیشتری به آنان اختصاص می دهد و یا زمانی که در عرصه های ورزشی، ورزشکاران ما حماسه خلق می کنند رئیس جمهور با آنان بیشتر تعامل می کند.
آقای شمقدری! شما عضو «هیئت اسلامی هنرمندان» هم هستید. اعضای اصلی این هیئت چه کسانی هستند؟
اسم هیئت را ما به این خاطر برای مجموعه انتخاب کردیم تا شائبه تشکل و گروه گرایی از بین برود. افرادش کسانی هستند که درد دین و انقلاب و هنر را دارند. این هیئت در نیمه شعبان 73 با سخنرانی علامه جعفری شروع به کار کرد و تا به امروز علیرغم فراز و نشیب های فراوان هنوز زنده است.
اعضای برجسته این هیئت (هیئت امناء) چه افرادی هستند؟
شاید بعضی از دوستان مایل نباشند که اسمشان برده شود اما افرادی مثل آقای جمال شورجه، سید علیرضا سجادپور، حسین نیرومند – که در حال حاضرمشاور آقای صفار هرندی است – سید احمد میرعلایی و... عضو هیئت امنای هیئت اسلامی هنرمندان هستند.
آقای شمقدری! هیئت اسلامی هنرمندان در طول این دو سال و نیم برای تحقق عدالت چه کار کرده؟
به خاطر همین شرایط جدید، بیشتر دوستانی که در هیئت اسلامی هنرمندان هستند درحال حاضر، به کارهای اجرایی در دولت مشغول شده اند بنابراین طبیعی است که در این زمینه کاری انجام نشود. البته ما سعی کردیم نسلی از جوانان را به هیئت تزریق کنیم که بخشی از کارهای هیئت را پیگیری کنند.   
چندی پیش، شما یک موضع گیری تند علیه علما داشتید که با واکنش تند حوزویون و رنجش روحانیون مواجه شد. این کار شما تضعیف دولت بود یا نبود؟
من راجع به علما موضع گیری نکرده بودم و این شانتاژهای رسانه ای و تبلیغاتی بود که حرف های من را تحریف کرد. من گفتم که ما روحانیونی داشته ایم که این ها وابسته به دربار و به تعبیر شریعتی «آخوندهای درباری» بوده اند و قطعا" این ها را هیچ کس مقبول نمی داند. من گفتم که روحانیون و علمای ما سه گروه هستند؛ روحانیون خوارجی با رویکرد نفی ائمه ، آخوندهای درباری و روحانیون اصیل. اعتراضی که من در آنجا کردم متوجه آن دو دسته از روحانیون دیگر می شد نه روحانیون اصیل.
شما آنجا گفتید که «عده ای از روحانیون را باید گردن زد»، کدام روحانیون را؟
ببینید، این یک حدیث از معصومین(ع) است که در آخرالزمان عده ای از عالم نماها در مقابل امام زمان(عج) می ایستند و حضرت آنان گردن می زند. منظور من هم همین عالم نماها بود نه روحانیون اصیل که همه هستی ما و همه امیدهای ما از آنان است.
آقای شمقدری! از شما می خواهم که به عنوان یک کارگردان و یک صاحبنظر نه به عنوان مشاور رئیس جمهور دولت نهم ، چند نمونه از نقاط ضعف و قوت آقای احمدی نژاد را بگویید.
بزرگترین نقطه قوت آقای احمدی نژاد، اخلاص ایشان است. اما یک ضعفی که حاصل شده و ناشی از شرایطی ناخواسته هست این است که آقای احمدی نژاد و دولت ایشان به دلیل حجم زیاد کارها و سرعت انجام پروژه ها (به دلیل عقب ماندگی تاریخی ایران) نمی توانند برگردند و یکسری کم کاری ها و ضعف مدیریت ها را ببینند و جبران کند. این هم به خاطر همان سرعت و شتاب در انجام کارهاست که با تقویت حوزه نظارتی حل می شود. بنابراین بزرگترین نقطه ضعف دولت آقای احمدی نژاد، ضعف بخش نظارتی است.

 گفت و گو از: محمد صادق زمانی

 

کلاهبرداری بزرگ اسرائیل از ایران

بر اساس حکم داوری بین‌المللی که 3 سال پیش صادر شده، 3شرکت‌ نفتی که قبلا" تحت مالکیت رژیم تل آویو بوده اند باید صدها میلیون دلار غرامت به شرکت ملی نفت ایران پرداخت کنند

روزنامه اسرائیلی هاآرتص اخیرا" با درج گزارشی ضمن پرده برداشتن از یک معامله بزرگ نفتی بین شاه سابق ایران با رژیم صهیونیستی ، به شکایت جمهوری اسلامی از این رژیم برای بازگرداندن سرمایه های ایران در این پروژه و صدور حکم داوری بین المللی در این باره به نفع ایران اشاره کرده است. به نوشته این روزنامه ، اسرائیل تاکنون از طرق گوناگون تلاش کرده تا از اجرای این حکم که بر اساس آن می بایست چندین میلیارد دلار به ایران پس داده شود ، خودداری کرده است. آنچه در پی می آید متن این گزارش است.

در ماه‌های اخیر اسرائیل و ایران بازی موش و گربه می‌کنند. این بازی، بازی اطلاعاتی یا درباره طرح هسته‌ای تهران نیست. بلکه درباره زمینه‌ای کاملا" متفاوت است. ایران در پی شناسایی اموال و دارایی‌های خارجی متعلق به حکومت اسرائیل و سه شرکت اسرائیلی تولید سوخت است. اسرائیل نیز تمام تلاش خود را می‌کند تا مانع این اقدام شود. زمینه این ماجرا، حکم داوری بین‌المللی است که سه سال پیش صادر شده و متن آن می‌گوید شرکت‌های سوختی «پاز» «سونول» و «دلک» باید صدها میلیون دلار غرامت به شرکت ملی نفت ایران پرداخت کنند.

در دهه 70 سه شرکت مذکور تحت مالکیت حکومت اسرائیل بودند اما بعد از آن تحت مالکیت خصوصی درآمدند. این شرکت‌ها به حکم داوری اعتراض کردند و سیاست تعلیق را در پیش گرفتند که تاکنون موفق بوده است. شرکت ملی نفت ایران تاکنون موفق نشده حکم داوری را اجرا نمایند و طلب خود را بگیرد. علاوه بر این اعتراض، در داوری دیگر نیز مراحل قضایی ادامه دارد که به مسائل مشابه می‌پردازند.

تمام این مراحل قضایی بیش از 20 سال است که در اروپا (سوئیس و هلند) انجام می‌شود و با فعالیت رژیم موسوم به «ترانس آسیاتیک اویل» مرتبط است. این موضوع به همکاری، خط لوله ایلات ـ اشکلون، پایانه‌های نفتی ایلات و اشکلون و ناوگان بزرگ نفت‌کش‌ها را فعال کرده بود. در فوریه 1979 بعد از آنکه شاه از ایران رانده شده و (امام) خمینی حکومت را به دست گرفت جمهوری اسلامی همه ارتباطات خود با اسرائیل را متوقف کرد و جریان نفت ایران نیز قطع گردید.

در سال 1985 شرکت‌های ملی نفت ایران دادخواست‌هایی سرسام‌آور (به قیمت امروزی میلیاردها دلار) علیه اسرائیل و علیه شرکت‌های سوخت ارائه کرد. این دادخواست‌ها هم‌زمان در سه داوری جداگانه بررسی شدند. شرکت ملی نفت ایران مدعی است اسرائیل مبالغ عظیمی بابت شراکت به وی بدهکار است. هاآرتص برای نخستین بار در دسامبر 2006 از پیروزی ایران خبر داد و اکنون پروفسور اوری بیالر از دانشگاه عبری تحقیق جدیدی ارائه می‌کند که مسائل موجود درباره دلایل ایجاد «ترانس آسیاتیک اویل» را روشن می‌کند.
تحقیق بیالر «پل‌های سوخت بر روی دریای مدیترانه» بر اسنادی متکی است که اسرائیل و انگلیس اجازه انتشار دادند و همچنین مصاحبه با شخصیت‌های ذیربط نیز به این تحقیق کمک کرده است. این تحقیق که در شماره اخیر فصل‌نامه (Israel studies) چاپ شد بخش ویژه‌ای از تاریخ اسرائیل را روشن می‌کند.

تا اواسط دهه 50 اسرائیل نیازهای نفتی خود را از شوروی،‌ کویت (که آن هنگام تحت کنترل انگلیس بود) و شرکت‌های سوختی بین‌المللی دریافت می‌کرد. اما در سال‌های 56-1955 این روابط قطع شد و اسرائیل مجبور شد به دنبال منابع جدیدی باشد. اسرائیل با ایران محرمانه ارتباط برقرار کرد و خواستار تبدیل ایران به تامین کننده‌ عمده نفت خود شد. ابتدا ایران به سبب روابط با کشورهای عرب تردید کرد اما بعد از عملیات سینا ایرانی‌ها متقاعد شدند و با تامین نفت اسرائیل موافقت کردند.

اسرائیل در ماه‌هایی که بر شبه جزیره سینا تسلط داشت منابع و لوله‌های یک شرکت ایتالیایی و یک شرکت بلژیکی را که در میدان نفتی راس صُدر (Ras sodar) در سینا فعالیت داشتند «توقیف» ـ یعنی سرقت ـ کرد. به کمک همین تجهیزات خط لوله ایلات به اشلکون ساخته شد. این طرح «تری کونتیننتال» نامیده شد. طبق درخواست ایرانی‌ها، برای مخفی نگه داشتن دخالت آنها در فروش نفت به اسرائیل، مشارکتی محرمانه به نام «فیرمکو» با آنها ایجاد شد و در 1959 در اداره ثبت لیختنشتاین به ثبت رسید. سهم ایران در این مشارکت 10درصد بود. نفت‌کش‌ها نفت را از ایران به ایلات می‌بردند و در آنجا از لوله مذکور به اشکلون ارسال می‌شد.
با گذشت سال‌ها مصرف اسرائیل بالا رفت و وزارت دارایی تصمیم گرفت این لوله کوچک را به لوله بزرگ‌تر تبدیل کند و با ایران مشارکت واقعی ایجاد کند. گولدا مایر وزیر خارجه وقت، در سفر محرمانه به تهران در آگوست 1965 موضوع را با شاه و فتح الله نفیسی مسئول روابط محرمانه اسرائیل در شرکت ملی نفت در میان گذاشت. اسرائیل برای نشان دادن جدیت خود در این مسئله، فلیکس شنعر از معماران توافق غرامت با آلمان را به مدیریت طرح تعیین کرد. از طرف ایران نیز منوچهر اقبال رئیس شرکت ملی نفت در گفتگو (که به طور تناوبی در اسرائیل، ایران و سوئیس برگزار می‌شد) شرکت کرد.
طبق تحقیق بیالر نقطه عطف این گفتگوها بعد از جنگ شش روزه و بسته شدن کانال سوئز اتفاق افتاد. شاه که در مکاتبات اسرائیل با اسم رمز «صاحب خانه» یاد می‌شد، متقاعد گردید که مشارکت به صورت مساوی بین حکومت اسرائیل و شرکت ملی نفت ایجاد شود. شرکتی که ایجاد شد «ترانس آسیاتیک اویل» نام داشت و به درخواست ایران در سوئیس به ثبت رسید تا شریک اسرائیلی همچون شرکتی خارجی معرفی شود.
بعد از موافقت شاه ، مشکل اساسی تامین مالی طرح بود که به قیمت آن روزها 85 میلیون دلار بالغ می‌شد که برای خود مبلغی عظیمی بود. «بارون ده روچیلد» با ادعای سود بخش نبودن طرح از تامین مالی آن خودداری کرد. در نهایت «شنعر» موفق شد بانک آلمانی دویچه بانک را متقاعدت کند که تامین مالی را به عهده گیرد. همان بانکی که بخشی از غرامت‌های آلمان به اسرائیل در سال 50 و 60 از طریق آن پرداخت می‌شد.
 شنعر و نفیسی درباره شرایط وامی که به طرح داده می‌شد با هرمن یوزف آبس رئیس دویچه بانک گفتگو کردند. آبس دارای سابقه نازی بود او از 1938 مسئول معاملات خارجی بانک بود و بعد از جنگ جهانی دوم به مدت چند ماه در حبس متفقین بوده است. اما این موضوع مانع از روابط فشرده و دوستانه نمایندگان اسرائیل با او نشد.
در اوایل 1968 این بانک آلمانی با اعطای وام 22میلیون دلاری با بهره پایین به این طرح موافقت کرد. در 29 فوریه 1968 قرارداد تاسیس شرکت در تهران امضا شد. جزئیات قرارداد هنوز جزء اسرار دولتی است. مدت قرارداد 49 سال تعیین شد.
در 1969 ساخت لوله نفت ایلات به اشکلون به پایان رسید. نفت‌کش‌ها خریداری شد و در دسامبر همان سال برای نخستین بار نفت ایرانی در لوله بزرگ به حرکت درآمد. قسمت کمی از این نفت به مصرف داخلی اسرائیل اختصاص داده شد و بخش عمده آن در پایانه اشکلون بار نفت‌کش‌ها شد تا روانه بازار اروپا شود. در سال 1970، 162 نفت‌کش 10 میلیون تن نفت را خالی کردند. آن سال اوج فعالیت این خط بود اما هدف آرمانی، یعنی جریان 50 میلیون تنی در سال هیچگاه جامه عمل نپوشید.
در پایان 1978 همزمان با سرنگونی شاه جریان نفت قطع شد و روابط بین دو کشور رو به افول نهاد. برای ایران زمان شاه این طرح تنها دارای ارزش اقتصادی بود و حتی می‌توان گفت بار سیاسی نیز داشت اما برای اسرائیل یک پروژه ملی با ارزش استراتژیک بود.
اما اکنون در حالی که شرکت «ترانس آسیاتیک اویل» اعلام کرده که حکم داوری صادر شده بر شرکت‌های سوخت(که به نفع ایران است)  درست است اما 3 شرکت‌ سوخت مذکور از اظهارنظر خودداری کرده اند.
 
 
 
ماخذ :